به نام خدای بخشنده و مهربان
در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است.
بنابراین، کسی که به طاغوت (بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر) کافر شود و به
خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و
خداوند، شنوا و داناست.(۲۵۶)
خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند، آنها را از ظلمتها، به
سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها
هستند، که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند، آنها اهل آتش اند و
همیشه در آن خواهند ماند.(۲۵۷)
آیا
ندیدی کسی (نمرود) که با ابراهیم درباره پروردگارش
محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود، هنگامی که ابراهیم گفت: «خدای من آن
کسی است که زنده میکند و میمیراند». او گفت: «من نیز زنده میکنم و
میمیرانم!» (و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن بر مردم دستور داد دو
زندانی را حاضر کردند، فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را داد) ابراهیم گفت:
«خداوند، خورشید را از افق مشرق میآورد، خورشید را از مغرب بیاور!» (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت
و وامانده شد. و خداوند، قوم ستمگر را هدایت نمیکند. (۲۵۸)
یا همانند کسی که از کنار یک آبادی (ویران شده) عبور کرد، در حالی که
دیوارهای آن، به روی سقفها فرو ریخته بود، (و اجساد و استخوانهای اهل آن،
در هر سو پراکنده بود، او با خود) گفت: «چگونه خدا اینها را پس از مرگ،
زنده میکند؟!» (در این هنگام،) خدا او را یکصد سال میراند، سپس زنده کرد،
و به او گفت: «چه قدر درنگ کردی ؟» گفت: «یک روز، یا بخشی از یک روز».
فرمود: «نه، بلکه یکصد سال درنگ کردی! نگاه کن به غذا و نوشیدنی خود (که
همراه داشتی، با گذشت سالها) هیچگونه تغییر نیافته است! (خدایی که یک چنین
مواد فاسد شدنی را در طول این مدت، حفظ کرده، بر همه چیز قادر است!) ولی به
الاغ خود نگاه کن (که چگونه از هم متلاشی شده! این زنده شدن تو پس از مرگ،
هم برای اطمینان خاطر توست، و هم) برای اینکه تو را نشانه ای برای مردم (در
مورد معاد) قرار دهیم. (اکنون) به استخوانها (ی مرکب سواری خود) نگاه کن
که چگونه آنها را برداشته، به هم پیوند میدهیم، و گوشت بر آن میپوشانیم!»
هنگامی که (این حقایق) بر او آشکار شد، گفت: «می دانم خدا بر هر کاری
توانا است».(۲۵۹)
و هنگامی را که ابراهیم گفت: «خدایا! به من نشان بده چگونه
مردگان را زنده میکنی ؟» فرمود: «مگر ایمان نیاورده ای؟!» عرض کرد: «آری،
ولی میخواهم قلبم آرامش یابد». فرمود: «در این صورت، چهار نوع از مرغان
را انتخاب کن! و آنها را (پس از ذبح کردن،) قطعه قطعه کن (و در هم بیامیز)!
سپس بر هر کوهی، قسمتی از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به
سوی تو می آیند! و بدان خداوند قادر و حکیم است(۲۶۰)